+ 10

ساخت وبلاگ

امکانات وب

مثل یه رویا .. خیلی وقت بود که هرموقع ذهنم آروم و خلوت میشد بهش فکر میکردم و تصورش میکردم میون اون جمع صمیمی .. خنده رو لباشه و چشم هاش از همیشه بیشتر میدرخشن و خوشحاله .. فکر میکردم به نگاه هایی که اون لحظه بهم میکنه و من یه لحظه دلم بلرزه و یاد روزای آشناییمون بیفتم که هربار اینجوری نگام میکرد از خجالت سرخ میشدم و نگاهم مینداختم پایین و تو دلم فقط خدا رو شکر میکردم ..

وقتی تموم توان و انرژیم رو گذاشتم وسط فقط و فقط واسه دیدن خنده هاش و برق قشنگ چشم هاش و یه لحظه دیدن اون نگاه دلبرونه ش و بقیه ش رو سپردم به خود خدایِ جانان؛ تازه فهمیدم چقدر دوسش دارم .. چقدر تو همین مدت به نسبت کم مهرش تموم وجودمُ گرفته و من بی دفاع و بی چاره م :) مثل یه رویا بود که واقعی شد .. دیشب؛ میون آدمای خاطره انگیز زندگیش؛ اونایی که دوسش دارن و دوسشون داره؛ مثل ستاره میدرخشید و خوشحال بود .. واقعن خوشحال بود و همین برای من بس :)

آخ که کاش میدونستی بودنت معجزه ی زندگیمه ..

+ 9...
ما را در سایت + 9 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : her-words بازدید : 117 تاريخ : پنجشنبه 22 آذر 1397 ساعت: 9:15